چگونگی حکاکی (کاروینگ) و پیکرتراشی روی سنگهای قیمتی

carving

 

 

 

واژه کاروینگ به معنای حکاکی یا کنده کاری است. در تراش کاروینک، گوهر تراش اختیار دارد هرگونه که تمایل دارد سنگ مورد نظر را بتراشد. اشکالی چون گل، پروانه، ماهی و امثال هم از جمله تراش های کاروینک به شمار می روند. این گونه تراش ها اغلب بنا به شرایط ظاهری سنگ و ایده گوهرتراش، روی سنگهای نیمه قیمتی انجام میگردد. در صورتیکه فرایند تراش، به درستی و با دقت بالا انجام گیرد، ارزش افزوده سنگ نیمه قیمتی مذکور از حد تصور خارج خواهد شد.

به موازات اینها، برخی از گوهرتراشان کوشا بر آن شدند تا دو رشته فست و دامله را در هم ادغام نمایند. آنها تصمیم به ایجاد تراش بلورهای قابل فست با استفاده از تکنیک های دامله و بالعکس، اضافه کردن کانال های ویژه، تونل ها، اثرات کاوی بشقابی (dish effects)، ترازه (plateaus)، و بدیعه های پله ای کردند. این نوآوری ها به سرعت دنیای گوهر تراشی را گرفت و تراش فانتزی از آن زمان به روی کار آمد.

اولین تراش دهنده سنگ قیمتی به صورت فانتزی، یک گوهرتراش آلمانی به نام برند مونشتاینر(Bernd Munsteiner) است. دنیای گوهر تراشی در پذیرش طرح های هندسی و منحصر به فرد او، کند بود اما پس از گذشت زمان اندکی این نوع تراش با اقبال روبرو شد؛ زیرا سنگ هایی که با تراش فانتزی تراشیده می شدند، زیبایی بصری زیادی داشته و همینطور تراششان نیز آسان تر بود.

 

تراش طرح فانتزی ...

در واقع این کار راحت تر از تراش دامله یا تراش فست سنتی است. قطعه ای از سنگ قیمتی (گوهر) را انتخاب کنید (بهتر است مواد نرمتر را بتراشید زیرا پیش پولیش و پولیشِ بسیاری از الگوهای پیچیده ای که تراش فانتزی را تشکیل می دهند می تواند مشکل باشد) و آن را با دست روی یک صفحه یا چرخ زبر شکل دهید (زبری هیچوقت از گریت 180 کمتر نیست!).

بدین صورت که ابتدا سنگ را بر روی چوبی که به آن داپ کردن گفته می شود، سوار می کنیم. سپس آن را بر روی دیسک تراش قرار می دهیم و اقدام به تراش سنگ به شکل مورد نظر می کنیم. مرحله نهایی مرحله پولیش است. در این مرحله اقدام به پولیش کردن تمامی سنگ می کنیم. است (بجز در آن مواردی که تصمیم بر این است که یک کنتراست سطح، مانند "مات" باقی گذاشتن برخی از سطوح- یعنی پولیش نشده بمانند- ارائه شود تا در برابر سطوحی که بازتابنده تر هستند، ایستادگی کنند (تکنیکی که تنها با کوارتز به بهترین وجه حاصل میشود که به راحتی مات میشود).

بدیهی است که بسیاری از این اثرات هنری روی لبه های تیز و یا بطور منحصر به فرد پوشیده شده (صاف شده و جلا داده شده) ی چرخ کاربید سیلیکون تراش خورده اند. چرخهای الماس برای سنگزنی و تمام کردن سریع، فوق العاده هستند اما برای مجراسازی و ترازه شدن، تقریبا بی فایده اند چون نمی توان آنها را صاف کرد و جلا داد- و بیشتر چرخهای الماس هیچ لبه کناری برای کار کردن ندارند.


carving

 

شکست و دوشکستی:


زمانیکه پرتوی نوری از هوا وارد شی با تراکم متوسط مانند یک سنگ قیمتی شود، بخشی از آن از سطح سنگ بازتاب شده و بخش دیگر آن وارد گوهر می شود.  نوری که وارد گوهر می گردد، حرکت آرامی داشته و در زوایای گوهر خم می شود. تفاوت در سرعت و زاویه بین هوا و سنگ قیمتی نتیجه ای جز شکست را در پی ندارد. این شکست یا خمیدگی نور را می توان اندازه گیری نمود. این اعداد به دست آمده را در اصطلاح ضریب شکست می نامند. این ضریب در تمامی گونه های مختلف سنگ ثابت بوده و به تشخیص آسان گوهر کمک می کند. ضریب شکست بیان گرنسبت سرعت نور در هوا به سرعت نور در سنگ است.


بنابراین اگر سرعت نور در هوا برابر 300 هزار کیلومتر بر ثانیه و سرعت نور در الماس برابر 125 هزار کیلومتر بر ثانیه باشد. آن وقت حاصل تقسیم این دو عدد بر یکدیگر عددی معادل 4/2 را به شما می دهد. این عدد ضریب شکست الماس می باشد. این ضریب شکست به این معنا است که سرعت نور در هوا 4/2 برابر سریعتر از سرعت حرکت نور در الماس است.


هنگامیکه نور به گوهر برخورد می کند به دو پرتوی جداگانه تقسیم شده که هر کدام از این پرتوها در مسیر و سرعت متفاوت در گوهر حرکت می کنند. این حرکت را دو شکستی می نامند. این پدیده بسیار نامتداول بوده و در گونه های مختلف کلسیت که به نام Iceland Spar مشهور است، زیرکن، روتایل و اسفن قابل رؤیت می باشد.


تمامی سنگ های شفاف به 2 قسمت ایزوتروپیک و آنیزوتروپیک تقسیم می گردند. ایزوتروپیک شامل سنگ هایی می شوند که ساختار کریستالی همگرا و یکسانی دارند. هنگامیکه نور در گوهرهای ایزوتروپیک حرکت می کند، در تمامی مسیرها با یک سرعت برابر عبور کرده که این عمل سبب ایجاد تنها یک ضریب شکست در گوهر می شود. به عبارتی تک شکستی یکی از ویژگی های نوری گوهر است در زمانیکه نور در گوهرهای با تراکم متوسط بدون ایجاد تضاد و دوقطبی عبور می کند.
در مقابل هنگامیکه نور از گوهرهای با خاصیت آنیزوتروپیک (ناهمسان) عبور می کند، نور به 2 بخش تقسیم گشته و دو قطبی می شود. در این صورت سنگ دارای خاصیت دو شکستی می گردد. این خاصیت در گوهرهایی رخ می دهد که دارای ساختار 5 یا 6 کریستالی باشند. همانند تتراگونال، اورتورومبیک، هگزاگونال، مونوکلینیک و تری کلینیک. این گوهرهای آنیزوتروپیک این قدرت را دارند تا نور را قطبی کرده و یا موج حرکتی نور را تنها در یک مسیر محدود سازند. سپس از ورود مابقی امواج جلوگیری کرده و نور را به دو پرتو تقسیم می کنند. این دو پرتو در سرعت های گوناگونی از یک زاویه به زاویه دیگر حرکت می نماید.




کاروینگ،مجسمه سازی،منبت کاری ،قلم زنی جواهرات و فلزات قیمتی(طراحی و ساخت)و آموزش موارد فوق از مبتدی تا پیشرفته

منبع : استاد محمدجواد فیضی   09367227076